دانا و واقف به شیوۀ سخن گفتن، کسی که سخن درست بگوید و بنویسد، ادیب، دانندۀ سخن، برای مثال سخن دان پرورده پیر کهن / بیندیشد آنگه بگوید سخن (سعدی - ۵۶)، کنایه از شاعر
دانا و واقف به شیوۀ سخن گفتن، کسی که سخن درست بگوید و بنویسد، ادیب، دانندۀ سخن، برای مِثال سخن دان پرورده پیر کهن / بیندیشد آنگه بگوید سخن (سعدی - ۵۶)، کنایه از شاعر
دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد واقع در 9 هزارگزی شمال خاور دورود و 3 هزارگزی شمال راه آهن اهواز. هوای آن معتدل و دارای 210 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد واقع در 9 هزارگزی شمال خاور دورود و 3 هزارگزی شمال راه آهن اهواز. هوای آن معتدل و دارای 210 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
سخنگو. ناطق. سخنور: تا از برای گفت شنود است خلق را گوش سخن نیوش و زبان سخن گزار. سوزنی. زرین سخن سوار صفت کرده عسجدی کلک هنروری را چون شد سخن گزار. سوزنی. حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمتست از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو. حافظ. ، مترجم: قیدافه خوانده ام که زنی بود پادشاه اسکندر آمدش برسولی سخن گزار. خاقانی
سخنگو. ناطق. سخنور: تا از برای گفت شنود است خلق را گوش سخن نیوش و زبان سخن گزار. سوزنی. زرین سخن سوار صفت کرده عسجدی کلک هنروری را چون شد سخن گزار. سوزنی. حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمتست از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو. حافظ. ، مترجم: قیدافه خوانده ام که زنی بود پادشاه اسکندر آمدش برسولی سخن گزار. خاقانی